گر پرده ز رخ باز نماید مهدی
از خلق جهان دل برباید مهدی
ای شیعه چنان منتظر مولی باش
گویی که همین جمعه میاید مهدی
بیا دوباره پاک کن ز جادهها غبار را
به عاشقان نوید ده رسیدن بهار را
تمام لحظههای من فدای یک نگاه تو
بیا و پاک کن ز دل حدیث انتظار را
حیف جمعه ها روزنامه منتشر نمی شود ، حیف!
چه تیتری میشد آمدنت …
الهم عجل لولیک الفرج
تا کی به شکل خاطرهای گم ببینمت ؟
در عطر سیب و مزه گندم ببینمت ؟
من آن همیشه چشم به راهم به من بگو
یک جمعه در هزاره چندم ببینمت ؟
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیانِ خودش
چه انتظار عجیبیست این که شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
اللّهمّ عجّل لولیک الفرج
شاید آن روز که سهراب نوشت:
“تا شقایق هست زندگی باید کرد” خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینگونه نوشت:
هر گلی هم باشد چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی بی مهدی زندگی با غمهاست
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
از فکر گناه پاک بودن عشق است
از هجر تو سینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیر قدم تو خاک بودن عشق است
آقا اجازه خسته ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نا نجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه می زنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب
دوست دارم که یک شب جمعه
صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم زسمت حجاز
نغمه ی دلخوش انا المهدی
مرا با عشق خود درگیر کردی
به پایم با غمت زنجیر کردی
بدان دنیای بی تو هیچ باشد
دلم را از زمانه سیر کردی
تو با رفتن به پشت ابر ایّام
غروب جمعه را دلگیر کردی
یا اباصالح ادرکنی
باز به انتظار تو جمعه غروب میشود
اگر بیایی از سفر آه چه خوب میشود
اللهم عجل لولیک الفرج
جمله جمله نه! واژه واژه تورا
ای سفر کرده گفتگو کردیم
کوچه کوچه نه! خانه خانه تورا
سالیانی ست جستجو کردیم
سوره سوره نه! آیه آیه تو را
در مناجات آرزو کردیم
جمعه جمعه نه! لحظه لحظه تو را
ندبه کردیم و های و هو کردیم
امام زمان (عج)
و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان
که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است
روز آدینه شد و تشنه ی دیدار توام
سالیانیست که سرگشته بازار توام
بوی پیراهن تو میرسد از راه کنون
یوسفا دیده به راه تو و بیمار توام
بیا برای فرج روز و شب دعا کنیم
دل امام خویش را ز خود رضا کنیم
عزیز فاطمه مهدی-ع دلش پر از خون است
بیا که بهر خدا از خدا حیا کنیم
روز جمعه ، رو به قبله ، دست به سینه ، بر سر پا ، کمترین هدیه از ما
یاد مولا ( السلام علیک یا حجت الله فی ارضه )
دلم هر جمعه در تاب و تب است
عاشقانه بی قرار دلبر است
گفتم جمعه شود پایان غمم
جمعه رفت و باز چشمم به راه است
زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست
فلک شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدیـنه شد، دلبر نیامد
غروب انتظارم سرنــیامد
همه دلها پر از آه وغم و درد
همه آلاله ها پــژمرده و زرد
ای چاره ی درخواستگان ادرکنی
ای مونس و یار بی کسان ادرکنی
من بی کسم و خسته و مهجور و ضعیف
یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی
پیامبر اکرم(ص)
در دولت او مردم آنچنان در رفاه و آسایشی به سر می برند
که هرگز نظیر آن دیده نشده است
تعجیل در فرجش صلوات
تا کی در انتظار تو شب را سحر کنم
شب تا سحر به یاد رخت ناله سر کنم
ای غایب از نظر، نظری کن به حال من
تا چند سیل اشک روان از بصر کنم
در غم هجر رخ تو در سوز و گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه، بسوزیم و بسازیم
آید آن روز که در باز کنی، پرده گشایی
تا به خاک قدمت، جان و سر خویش ببازیم
عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
امام کاظم (ع)
جسم او از دیدگان غایب ولی یاد او در دل های مؤمنین زنده خواهد بود
این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکّرم
کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را
اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
بیا که صبر برایم چه خوب معنا شد
در انتظار ظهورت دلم شکیبا شد
تمام دفتر عمرم سیاه شد اما
امید دیدن رویت دوباره پیدا شد
یا مهدی
سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت ای گل زهرا
به خدا حاجتی ندارم
چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز
هـزار بار بـیایـد بـهار کافـی نـیـسـت
خودت دعا کن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست
شعله ی آتش هجران تو جان می سوزد
و ز فراق تو دل پیر و جوان می سوزد
این چه درد است کزو خون جگر می ریزد
وین چه سوز است کزو جان جهان می سوزد
ای که گهواره ی تو ساحل امواج دلم
دیدن روی نکویت شده معراج دلم
کرده خال رخ زیبای تو تاراج دلم
به خدا عشق و ولای تو شده تاج دلم
هستی ام بسته به هستی تو ای هستی من
ای که از چشم خمار تو بود مستی من
ای که هستی دو جهان یار به بی دستی من
تو بیا و منگر بر گنه و پستی من
گرچه دل من به یاد اوخائن نیست
هرکس که بدون او نشست مومن نیست
انگار زمـان فقط به یـاد آقـا ست
یـک لحظه به اصطلاح مـا ساکن نیست
چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم
به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم
همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا
نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم
همه گنج های دنیا به فدای تار مویت
همه عاشقان عالم تشنه ی می سبویت
همه زنده انداز توکه توحاضری همیشه
دل من گمست و غایب وبه ره به جستجویت
اگر مهدی زهرا باز گردد
جهان آیینه اعجاز گردد
سرم را پیش پایش می گذارم
که با خاک رهش دمساز گردد
عمریست که از حضور جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم
تقویمها گفتند و ما باور نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: امام زمان ،اس ام اس,